📜قصه ی ما و منزل ۴۰ شهید .......
🌸بهار ۹۷ بود....
💥دیگر تصمیممان را گرفته بودیم....!!!
با آن جلسات اسفند ماه و راهیان نور اول سال ، اصلا حال و هوای قرارگاه جور دیگری شده بود....🌺بهاری تر از همیشه!!!
🌟همه متفاوت بودند! گویی دعای "حوّل حالنا"ی لحظه ی تحویل سال ،جور دیگری اجابت شده بود.
✨هدفمان را پیدا کرده بودیم : امام خوانی !
طرحی که اگر خالصانه و مجاهدانه و به طور کامل جلو برود ، خوب زمینه سازی می کند برای ظهور مولایمان....
ما بودیم و فرصتی دو ماهه تاقبل ازاجرای طرح.
برای طرحی که هدفی به این بزرگی دارد چطور دعوت کنیم ازدوستان برای همراهی؟؟؟
📄بنر می زنیم!!!
💠اما بنر هایی آسمانی!!!
باید به دست بوس ۴۰ #مادر_شهید برویم و مدد بگیریم...این راه، راه دشواری است!
با عنایت شهید ارجاوند در به رویمان گشوده شد... به ماه رمضان نزدیک بودیم.....سرعت گرفتیم در ماه خدا...
ماه رمضان ، هر روز کنار یک مادر شهید در منزل نورانی شان ،
جلسه ای که با جزء خوانی قرآن عزیز شروع می شد ، آخرین سخنرانی آقا را با گوش جان می شنیدیم و بعد همخوانی مان...
🌷شهدا که رفتنو پریدن از هفت آسمون مادرای شهدا موندن و خاطراتشون
عکس بچه هاشونو هر جا که میرن مبیرن بعضیاشون هنوزم منتظر یک خبرن!
و حالا نوبت مادر شهید بود که چشم های مان را بارانی کند!🌧
☀️لحظه ها لحظه های نابی بود...نابِ ناب....
نمادی از ایثار جلوی چشمانمان بود...شنیدن کی بود مانند دیدن؟
باور کردنی نبود...
چطور یک "مادر" این طور فداکارانه از پاره تنش بگذرد؟؟؟
گاه بغض و اشک امانمان را می برید...
معنای واقعی ایمان و رضا...!!!
باخاطرات مادر؛
عرق شرم بود که بر پیشانی مان می نشست...
درس عشق وعرفان بود که بر دل اثر می کرد.و نور از شهید...
وباتمام وجود احساس کوچکی می کردیم دربرابربزرگی آنها...
۴۰ شهید آمدند به یاریمان آمدندوسط میدان...
بعد از آن رمضانی که پر از اتفاق های خوب بود و بعد از اختتامیه ای که نورانیتش از حضور آن همه مادر شهید مثال زدنی شده بود،
امام خوانی شروع شد!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷و حالا ماییم و بیش از ۴۰ شهید که (راه)را نشان می دهند....
💫(و علامات و باالنجم هم یهتدون..)💫
بااین ستاره ها میشود راه راپیداکرد.
دیدگاهها (۱)
ثریا نبی زاده
۲۷ آذر ۰۱ ، ۰۹:۱۷
خداوندا ایمان و رضا نصیبمان بگردان 😥