خانواده شهید اسدالهی
گلاویز بودند و هی چیزها را جابجا می کردند گفتم چتونس؟ چرا همچین می کنید؟ گفتند نمی دانید حالا آقا امام زمان می آید. ان شا الله آقا امام زمان تشریف بیاورند فقط دعا کنید خدا به دنیا امنیت بدهد به خود ما هم امنیت بدهد ما دیگر طاقت نداریم به قران قسم من طاقت هیچی ندارم حالا سه تاشون جانبازی دارند اون یکی هم دستش. این چه دنیایی است؟ این چه عمریه ما می کنیم؟ آن روزها نون و سیب زمینی می خوردند خوششون بود حالا خوشی کجا هست؟ همه مشکلات تقصیر آخوندهاست یک کم هم تقصیر کاسب کارهاست ما یک جنس را خریدم ۵۰ باید بفروشیم ۷۰ چرا می فروشیم ۱۰۰ بالا؟
- چون تقوا نیست.
خواهر شهید: من میگم اگر کسی بخواهد به مردم ایران رزق بدهد الان هیچ کداممان زنده نبودیم خدا رزق ما را رسونده خدا مشکلاتمان را حل کرده . من خودم خیلی توصیه ها کردم خودم خیلی احساس امنیت کردم. هر وقت کارم گیر کرد می گویم نجات منم یا سیدالکریم نجنا و خلصنا بحق بسم الله الرحمن الرحیم همان موقع گرفتاریمان حل می شود می خواهم اسنپ بگیرم می خوام خرید کنم تو بانک هستم هر جا می خوانم همان موقع حل می شود بچه هام میگن مامان معجزه. همینه اگر همه مان صداقت را پیشه کنیم یقینمان را بیشتر کنیم این سوره الهیکم التکاثر ان شاالله بهش رسیدیم ما یقینمان کم است. اگر یقینمون بیشتر شود که وقتی با خدای خودمان وقتی هر کارمان به دست خداست. از خودش کمک بخواهیم باورتون نمیشه من سر نیم ساعت یک عروس پیدا کردم این عروسم هر که می بینه میگه این عروس را کجا پیدا کردی من می گم من پیدا نکردم بهم دادند داماد خوب هر چه خواستند بمون دادند کار ما که دست مملکت و سیاست که نیست بستگی به اعتقادیه ما داریم و که بهش تکیه می کنیم وقتی می گوییم برو آمو این مملکت همه مردان فلانند همه زنها فلانند این ها را گفتیم این کسانی که دایم ناشکری می کنند این ها تو کلاس خدا رد می شوند رفوزه می شوند آنها که دارند ناله می کنند تجدیدی می شوند خدا باز هم یک فرصت بهشون میده اینها که صبر می کنند در کلاس خدا قبول می شوند. آنها هم که دایم شاکرند از این به بعد ببینید خداوند چقدر از شما خشنود می شود به خاطر شکر گفتن از این طریق بعد راه برایتان باز می شود الحمدلله کما هو الله وقتی شکر خدا را از این طریق به جا می آوریم بسیار خدا از ما خشنود می شود و خوشحال می شود از شکری که از این طریق به جا می آورید و می گه که آنها که دایم شکر خدا را به جا می آورند شاگرد ممتاز خدا می شوند ما می خواهیم شاگرد ممتاز خدا شویم که ان شاالله خدا کمکمون کند این شهید ها پشت سر ما هستند شهید ها به ما کمک می کنند پ حوایجمان را خدا می دهد خدا به قلب و دل صاف ما کار دارد در قرآن نوشته. من قرآن را که می خوانم اکثر مردم ندانند اکثر مردم نمی فهمند پس اینها که می فهمند کمند این زمان هم. هیچ جای قرآن نگفته که هر که نماز نمی خواند دشمن من است ولی نیک کسی که دروغ میگه دشمن من است دروغ گفتن خیلی بد است توی زندگی بچه هامون و خودامون حذف کنیم وقتی حذف کردید ان شا الله درهای رحمت خدا بر روی ما باز می شود وقتی هر چی برای خودمان خواستیم برای دیگران هم خواستیم در رحمت به روی ما باز می شود وقتی برای دیگران دعا کنیم میگه این سرگذشت دارد می گذرد ما باید مثل کوه استوار باشیم وقتی استوار شدیم می گویند تا خاطره ها ازتون باقی می ماند یک خاطره از شما باقی می ماند پس بیایید تا می توانیم حراج محبت کنیم خدا انشاالله به ما توفیق دهد به برکت برادر شهیدمان چقدر شهدا آگاهند و احتیاج دارند که ما یادشان کنیم. دو سه روز جلوی ماه رمضان پدر من هم توی ماه رمضان مثل دیروز سالروز وفاتشان بود چهارشنبه ها جلسه دارند خیابان ... من به اعضا گفتم بروید یک کم بستنی بگیرید و بیایید و خیران پدرمان بعد من اصلا یادم رفت همیشه می گویم پدر و برادر شهیدم یادم رفت اسم برادرم را بیاورم بعد شب خواب برادرم را دیدم به همین شکل و لباس دیدنش آمد و با هم می خواستیم بریم بستنی می خواست و بریم توی دکان بستنی بخوریم هروی رفتیم بستنی نبود و آوردنش خونه نگو من پدرم را یادکردن بستنی گرفتم ایشان را یادم رفت شب همچین هم خوابی دیدم یعنی آنها زنده آمد و ما مرده این تولدش ۲۲ ماه رمضان است درست مردم شب ۲۱ ماه رمضان افطاری بدهم همان جا بستنی هم بدهم برادرم را یادش کنم تولد هم براش گرفتم حالا به هر جهت خواهران شهیدان زنده اند ما هرچی داریم باز از برکت آنها دعای آنها داریم آن شاالله خدا توفیق دهد از ادامه دهندگان راهشون باشیم و خواهرها در این دنیا هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی او که دارد آنجا می دزدند خیلی از افراد هستند که مشکلاتی در زندگیشان است که جز خدا نمی تواند حل کند افرادی که خدا خفتشان کرده اینها غافل شدند از دنیا از خون این شهید ها ما این همه شهید دادیم این همه جانباز دادیم این همه اسیر دادیم برادر شوهر من هفت
سال اسیر بود یک چیزهایی تعریف می کند از اسارتش. رواست که اینها اینقدر صدمه بخورند و عدهای سو استفاده و دزدی و دروغ و کلاهبرداری دعوت شدید همین حرف هایی که پیش می آید همین هدیه است که به شما می دهیم ان شا الله خدا توفیق بدهد همه ما شاگرد ممتاز خدا باشیم. برای رفع مشکلتون روزی یک دور تسبیح برای امام حسن بفرستید اینها همه اش در رابطه با همین شهید است. شهید فقط می خندید به همه محبت می کرد احترام می گذاشت.
روز آخر که می خواست رفت و دیگر برنگشت برادر من رفت رویش را ببوسد با سرش زد تو سر برادر من خندید تو می آیی کله من را می بوسی این کله بود که شهید شد با خنده و خوشحالی از این خونه رفت بیرون بعد هم همیشه می خندید می رفت مسجد می آمد صدمه خیلی کشید اما هیچ وقت اسم نمی آورد همیشه می خندید خوشحال بود و خوشحالیش دامنگیرش شد روزی هم که شهید شد خواهرا ما رفته بودیم تکیه شهدا ها خاطره تعریف کنیم از آبروی شهیدها ما آبرو نداریم او دارد ما رفته بودیم تکیه شهدا با مادرم و خواهرمون و مادربزرگمون یک زن عمو هم داشتیم ایشون هم بودند که خواهرم و مادربزرگم رفتند دستشویی ما سه تا نشسته بودیم حالا من هم باردار بودم بچه اولم را. شهدا را آورده بودند ما را زودتر بردند تکیه شهدا آنها با نماز جمعه آمدند همینطور که نشسته بودیم یک خانم آمدند از پشت سر قد بلند خوشگل سفید نورانی یک دستشون را زدند روی شانه من یک دست روی شانه مادر گفتند من آمدم شهادت پسرتون را تبریک بگم بعد هم با خنده و خوشحالی نشستند و ازشون پرسیدم ببخشید شما ما را می شناسید گفتند ای تقریبا گفتم شما از چه تیپ خانواده ای هستید گفتم از خانواده فاطمی هستم هی فکر کردم خدایا ایشون کی هستند که ما را می شناسند گفتم که میشه بگید شما از چه خانواده ای هستید گفتند من خواهر ام البنین هستم گفتند و دیگه ما او را ندیدیم تنها چیزی که از این دنیا با خودمون می بریم صداقت است.
مادر شهید: گفتم بچم قلبش سیاه می شود رویش اثر می گذارد ما باید خیلی کارامون را روش فکر کنیم. از این که از این مسجد به آن مسجد از این روضه به آن روضه هیچ فایده ندارد بچه هاتون را مواظبت کنید و خوب بار بیاورید نمازخوان شوند بچه هام همه نماز می خوانند الان هر پنج تاشون روزه هستند.
- بچه هاتون از چه ناحیه ای جانباز شدند؟
مادر شهید: بچم که شهید شد از ناحیه گردن مثل ابوالفضل شهید شد. (بچه جانبازیش از ناحیه چشم چانباز شده) هر چی من گفتم نرو جبهه تو نمی توانی و اینها گفت من می خواهم بروم وقتی رفته بود آنجا یک جوی کوچک کنده بودند و این قدر گودیش بود آن وقت این بچه روزی بیست سنگر را آب می داده دو تا کلمن دستش می گرفته هی می رفته هی می آمده با ماشین آب آن وقت روزی که می خواسته شهید بشود ماشین ها تو آب بوده آن وقت اول کلمن ها را آب می کند و می ایستد نماز نمازش را نخوانده بوده خدا لعنت کند صدامی ها را بمب می اندازد یک ترکش می خورد پشت گردنش الهی بمیرم خونش هم گرفته بودند. نمی توانم گریه کنم یکهو می بینی خفه میشم می رفتم جلو شما می میرم. بچه ما تو راه شهید می شود خون از گرفته بودند خون نداشته. آن وقت بیست روز هم می آید این جا مرخصی. من دیدم هی میره تو اون گوشه می خوابد.
- یعنی قبل از این که ترکش بخورد خون داده برای مجروح ها؟
مادر شهید: بله
- به نظرم خودش همچین چیزی را قبول کرده بوده حتما خودش داوطلبانه خون داده.
مادر شهید: بله دکتر که می بیند آن یکی شهید نمی شود بچه ما شهید می شود خون نداشته تا بیایند به بیمارستان برسانندش.
- مادرم هر کس می رود جبهه خانواده اش
دست از او می شویند می دانند که برنمی گرده احتمال هست اما ایشون خودش داوطلبانه این کار را کرده که خون داده حتما نیاز بوده آن موقع دو تا مجروحی چیزی بوده چقدر روحش بلند بوده خودش بزرگ بوده یک همچین کاری کرده
دو ماه محرم و صفر که همه عزاداری می کنند آخر ماه صفر حاجات را می گیری
مادرم یک جلسه بگیریم برای شهید به نام آقا امام حسن دیگر از آن روز داداشهام مشکلاتشون با این سفره حل می شود خودمون هر کی کار داشته کارش گیر کرده سفره امام حسن
مادر شهید: وقتی ما که نیت کردیم روضه بگیریم موکت داشتیم گفتم اینها یقین نجس شده بچه کوچک داشتیم رفتم دم شهدا یک کارگر گرفتیم گفتم بیا اینها را ببر پایین بشور خب بعد که شستیم یک داداش داشتم خدا بیامرزدش به برادرم گفتم آجی بیا یک رنگ به این اتاق بزن. یک شب تو کوچه بودم خواب دیدم از تو کوچه که آمدم یک راست آمدم بالا یکهو دیدم دم در این اتاق و آن اتاق کیپ زن چادر مشکی نشسته گفتم خدا مرگم بده و این موکتها اون پایین بود شما روی زمین نشستید آن وقت یکیشون بلند شدند آمدند دم در با من دست و روبوسی کردند و گفتند حج خانم ناراحت نباش خودمان موکت را آوردیم پهن کردیم من برداشتم آمدم پایین برایشان شربت درست کنم بیدار شدم از خواب. شوهرم خدا بیامرزدش خواب دیده بود یک صندلی آنج
ا دم در گذاشتند و یک خانمی با آبرو نشسته روش و به زنها خوش آمد میگه حضرت زهرا بودند. باز یک خانم دیگه خواب دیده دو تا خانم آمدند هر دو نقاب داشتند یکیشون میگه من فلانی را می خوام بش معرفی می کنند می گویند بیا یک جا خلوت من باهات حرف بزنم می روند آن جا که تخت است آن رختخواب یکیشون نقابش را پس می کند یکیشون نه بش می گویند بگو ببینم چه حاجتی داری گفته بودند من حضرت زهرا هستم خدا حاجتت را بدهد.
خواهر شهید: علمای بزرگ ما هر روز این هشت تا آیه را می خواندند ببینید این هشت تا آیه هشت گنج مهم درش نهفته که هر کس هر روز این هشت تا آیه را بخواند خدا هشت گنج را بش می دهد و صبر زیادی خدا بش می دهد و باعث می شود خدا ثواب صد و بیست و چهار هزار پیامبر را خدا بدهد آن وقت ما می بینیم صد و بیست و چهار هزار پیامبر می آیند تشییع جنازه ما هر روز این ها را زیارت کردیم با این هشت تا آیه آن وقت می گوید در یک کتاب خواندم عدلیه جلالیه در یک کانال عضو هستم به نام ارتباط با خدا پیامش برایم آمد محکمتر و عالی تر که برای همه هم بگم می گوید که هر کس هر روز این هشت آیه را می خواند رزق و روزی اش به صورت صوری و معنوی باز می شود از شر حسودان و جن و انس ایمن می شود از دنیا نمی رود تا این که آمرزیده شود حاجات خود را طلب بکنید بخواهید در ابتدا یک صلوات یک بسم الله الرحمن الرحیم و پانزده تا یا الله می گوییم و هشت آیه را می خوانیم و بعد از هشت آیه هم پانزده تا یا الله. آخر هر آیه گنجش هست آیه اول گنجش رزق حسن است می گوید به درستی که خدا بهترین رازق است. رزق حسن چیه؟ عروس خوب داماد خوب مسافرت خوب زیارت خوب هر چیزی که بهترین باشد در دنیا آن رزق حسن است برای ما که در آخرت هم چیزهایی در بهشت هست که ما وقتی نگاه می کنیم دیدید وقتی می رویم مغازه می گوییم من فلان چیز را چشمم گرفت حتما باید بیایم بگیرم این رزق حسن است اولین گنجش رزق حسن است هر که این نذر را می کند می گوید خدایا بهترین روزی را روزی خودم و بچه هام بکن. والذین هاجروا و جاهدوا آیه دوم سمیع البصیر یک گنج هاش اینه که ما وقتی که این هشت آیه را می خوانیم سمیع البصیر می شویم شنوای خوبی می شویم بینایی خوبی می شویم هر چیزی را می بینیم قبول نمی کنیم هر چیزی را هم گوش نمی کنیم چیزهای خوب را همیشه گوش می کنیم و می بینیم. خدا توفیقمون بدهد دیگر سوم این که غنی و حمید می شویم. سوره حج آیه ۵۸ تا ۶۵ . هر آیه آخرش یکی از این صفات آمده خود آیه هم کلمه کلمه می خوانیم که ان شاالله امروز به آن هشت گنج هم دست پیدا کنیم. این هشت آیه را بخوانی و بگویی همه این صفات امده. امروز بخوانید تا به آن هشت گنج دست پیدا کنید. اگر این هشت آیه ا بخوانی و به معانی ان فکر کردی از خدا طلب کردی این هشت گنج را. و گفتی خدایا به من و بچه هام عطا کن خدا همه چیز به داده. به هر کسی یک چیزی داده علم داده حلم داده سمیع و بصیر شد غنی و حمید شدی رزق و روزی تان وسیع می شود از شر جن و انس در امان می شوی و مهمتر از همه آمرزیده می شوی و از این دنیا می روی.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.