🌷بسم رب الشهدا🌷
📜 #چهل_خانه_ی_آسمانی
#شهید_محسن_شریف_زاده
قسمت سوم
مادرادامه داد: #بدانیم #بفهمیم و #بشناسیم #حق #شهدا را.
گاهی میشنویم که میگویند:چون خانواده ی شهید هستید گونی گونی چیز برای شما می اید.اماخداشاهداست که به حق خون شهداکسی حق ندارد یک دانه نخود به خانه ی ما بیاوردپسردومم مجروح وپسر سومم شیمیایی شدومحسن #شهید. فرزندمجروحم ۶ماه بستری شد ودرخانه ازاونگهداری میکردیم. موقع تحویل گرفتن پیکر #محسن که ۱۲۰۰نفردرباغ رضوان بودند،آقایی سراغ من آمدوگفت:خانم این امانتی شمابگیرید.گفتم این چیه؟گفت یک #هدیه گفتم من هدیه نمیخوام.گفت:بازکن همان که میخواهی دراین است.وقتی بازکردم، #یک استخوان سربه اندازه ی یک پرتقال،چندتا #استخوان دنده #یک لنگه جوراب و #یک پلاک داخل پارچه بود""
🌷🌷🌷🌷
گفتم آقا!!من شاخ شمشادم رفته،جوانم رفته،این جوان من است!!!
گفت:همین هم خوب است تا ازچشم به راهی دربیایی...
بچه هایم گفتند:سروصدانکن جیغ نزن دادنزن سرت رابالا بگیر.دستم رابلندکردم وگفتم:"خدایا!قبول کن.راضی ام به رضای تو
این #هدیه رابرای علی اکبر من داده ام.
بعدازآن پرسیدند:ناراحت نیستی؟؟گفتم نه!ناراحتی ندارد،کاری که شده شده است. #محسن ۱۶ ساله بود که رفت ۱۶سال هم مفقودالاثربود.#محسن غواص بودونیروهای بعثی آنها رازنده ازآب اسیرکردندوبعدازاینکه لباسهای غواصیشان رادرآوردندزنده زنده آنها رادرگورانداختند.
نویسنده:خانم فاتحی
ادامه دارد...
#شهید_محسن_شریف_زاده
دیدگاهها (۱)
ثریا نبی زاده
۲۷ آذر ۰۱ ، ۰۹:۱۰
😭😭😭😭