خیلی وقت بود در صف بانک بودم .گرمای هوا و خستگی و فشارها ی زندگی حسابی کلافه ام کرده بود .شلوغی بانک خستگی و درماندگی را درچهره ی همه ی مشتریان نمایان کرده بود .آرام آرام افراد که منتظر ایستاده بودند با هم مشغول صحبت شدند .بیشتر صدای غر غر مردم بود که به گوش می رسید .کمی آن طرفتر کنار دیوار یک خانم ایستاده بود و زیر لب ذکر می گفت .هم سن مادربزرگم بود .در چهره ی او اگر چه خستگی دیده می شد ولی نشاط و نور خاصی به چشم می آمد .آرام آرام به او نزدیکتر شدم .دیدم که به بچه ها شکلات می دید و به روی آنها لبخند می زد .خانمی کنار ایشان ایستاده بود ؛ صدای غر غرش را بلند تر کرد و شروع به اعتراض کرد:《خسته شدم به خدا.برای یک وام ده میلیونی چند بار آدم را می برن و میارن؟چند تا ضامن میخوان؟ اصلا این دولت برای قشر متوسط مردم چی کار کرد ؟ به چی دلمون را خوش کنیم .》 همه حتی کارمندان بانک به حرفهای او گوش می دادند. نگاهم را به آن خانم نورانی برگرداندم تا ببینم چه واکنشی نشان می دهد.با صبوری به خانم جوان نگاه کرد تا حرفهایش تمام شود بعد خیلی آرام و با طمانینه گفت:《همه ی ما انسانیم و مسلمان و شیعه .درسته؟》 خانم جوان تازه متوجه صحبتهای حاج خانم شد و سرش را به علامت تایید تکان داد .آیا به نظرتان درسته که همه ی وظایف را به عهده ی دولت بگذاریم و خودمان هیچ تلاشی نکنیم ؟
حرفش که به اینجا رسید یکی از مشتریان که تازه وارد صف شده بود او را صدا زد و گفت:《حاج خانم قوچانی سلام 》با شنیدن فامیل ایشان یک لحظه جا خوردم. بعد همان مشتری بلند گفت:《ایشون مادر شهید سردار حاج علی قوچانی هستند.بدون اینکه خودشان را معرفی کنند مثل بقیه ی مردم در صف ایستاده اند 》 حاج خانم یک لحظه سرش را پایین انداخت .ظاهرا دوست نداشت شناخته شود. بعد ادامه داد:《 الان زمانی است که همه باید با همت والا در حد توانشان فعالیت کنند و گره از مشکلات مردم باز کنند.من یک مادر شهید می شناسم که دو شهید تقدیم انقلاب کرده و بازهم دست از ایثار برنداشته است .نه تنها هیچ چشمداشتی ندارد بلکه همه ی املاک و اموالش را در راه خدا بخشیده و خودش مستاجر شده است .البته دولت باید بیش از اینها اسباب آسایش مردم را فراهم کند و مشکلات معیشتی را حل کند ولی این دلیل نمی شود که ما خودمان هیچ تلاشی نکنیم .یک خانم دیگر از آن طرف صف گفت:《 حاج خانم همه ی مادر ان شهدا مثل شما نیستند بعضی هاشون افسرده اند و بعضی دیگر تغییر رویه داده اند و عقاید شون عوض شده است.》حاج خانم قوچانی گفت:《 این اصلا درست نیست .مادر شهید باید ادامه دهنده ی راه و پاسدار فکر فرزند شهیدش باشد تا شرمنده ی شهیدش نباشد و فردای قیامت مشمول شفاعتش باشد .شهدا از مهمترین سرمایه شان یعنی جانشان در راه خدا گذشتند .من بارها به مادران شهدا گفته ام:شما نباید غصه بخورید. آن مادری باید غصه بخورد که فرزندش به راه خلاف رفته است ...》
حرفش که به اینجا رسید رسیده بودیم سر صف از بس حرفهای حاج خانم شیوا و به جا بود گذر زمان را نفهمیدیم و خستگی از تنمان دور شد .
👆👆👆👆👆👆👆
نویسنده خانم متین مظاهری
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.