منزل شهیدپیرنجم الدین

منزل شهیدپیرنجم الدین

 
💫💫💫💫💫💫💫
بسم رب الشهدا والصالحین...
گفت وگوبامادرشهیدبزرگوارمحمدعلی
پیرنجم الدین:
درهمان ابتدای جنگ بودکه امام خمینی (ره) اخطاردادندکه بچه هایتان رادرخانه
کنارخودتان نگه ندارید،اجازه دهید بروند
ومملکت رانگه دارند، آنهااجازه دارندکه
بدون اجازه‌ی شما(پدرومادرها) به جبهه
برای دفاع از مملکت بروند...
مادرباچشم هایی اشک آلود ادامه می‌دهد:یک روزبه پدرش گفت:(پدرشما
که نمازمیخوانیدومسلمانیدبازهم
میگوییدنروم؟ بازهم میگویید نرو!!!؟
من فردا برای رفتن به جبهه ثبت نام
میکنم ومیرم.) 
پدرش گفت:(خب اگرمیخواهی بروی،
برو.. امابه من همین جا قول بده که
اگرشهیدشدی دست من ومادرت راهم
بگیری...) محمدعلی گفت:(اگرشهیدشدم
چشم....
اودرهمان سال ۶۰ ازطرف بسیج اعزام
شد، ده روز ازرفتنش گذشته بودکه
آمدولی زیادنماندفقط ١روزماندوبعداز
آن دیگررفت وشهیدشد.....
نحوه شهادت :
دریکی ازعملیات ها، ازشدت اصابت یک
خمپاره نصف سراورا میرودوبه ته
دره پرتاب میشودبعدازگذشت ۴روز
اوراپیدامیکنندوبه بیمارستان میبرند
امادرآنجامتوجه می‌شوندکه کاری از
دستشان برنمیادوزیادزنده نمی ماند
اورابه بیمارستان تهران انتقال می‌دهند
که بعدازانتقالش به آنجا به شهادت
میرسد...
خبرشهادت:
همه اهل محل وآشنایان خبر داشتند که
محمد علی دربیمارستان تهران بستری
است، امابه مانگفته بودند، تاروزی که
قراربودپیکرچندتاازشهدارادرگلستان
تشییع کنند، پدرش راننده کامیون
بود، درراه آمدن به خانه دوستان
جلوی ماشینش راگرفته بودندوبه گفتند
شماهم بیاییدبرای تشییع شهدابه گلستان
برویم.. که همان موقع پدرش متوجه شد
وبه آنهاگفته بودکه نکندپسرمن هم شهید
شده؟... بعدازآن متوجه شدیم که محمدعلی به شهادت رسیده...
مادرایشان ادامه می‌دهند:
پسرم جزءاولین شهدای ابتدای جنگ
بود، جزءآن ١۵٠ شهیدی که برای اولین
بارپیکرهایشان راآوردند
جنگ ورفتن اوآنقدر غافل گیرانه بودکه
هیچ وصیتی نه قبل ونه بعدشهادت
ازاوبه جانماندتنهایک تکه کاغذ که بعد
ازشهادتش درجیب لباسش پیداکرده
بودندکه درآن نوشته بود، (اینجا جایم
خوب است....) 
اماآن نامه هم بخاطره اینکه بین مردمی 
که درمراسمش شرکت کرده بودندجابه جاشد، چیزی ازآن باقی نماند(پاره شد) 
تنهایادگاری اوازجنگ برایمان یک پلاک بود.... 
محمدعلی بسیارخوش اخلاق، اهل 
نمازشب، دین وایمان بودویکی از
ویژگی های خوبش شوخ طبعی اوبود
که البته این ازویژگی های همه شهدای
ماست... من هنوزبعدازگذشت ۴۰ سال 
از شهادتش هرموقع برسرمزارش میروم
گره هایم رابازمیکندودعاگوی ماست... 
ماازمردم انتظارادامه دادن راه شهیدان را
داریم اماقضاوت اینکه چقدر راه آنان
را ادامه می‌دهند باخداست... 
انشاءالله که دین وایمانمان حفظ شود 
وراهشان را ادامه میدهیم.
۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار
bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان
Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی